آبیار در ابتدا درباره نقش فرهنگ در انتقال مفاهیم انسانی و به تبع آن نقش هنر در انتقال و تبیین فرهنگها بیان کرد: وظیفه هنرمند این است که در وهله اول با یک اثر هنری که شامل داستان یا فیلم یا حوزههای مختلف هنر میشود، یک چالش و علامت سؤالی را در ذهن مخاطب ایجاد کند. من موافق واژههایی مانند رسالت هنرمند و امثالهم که خیلی هم باب و کلیشه شده است، نیستم بلکه معتقدم هنرمند همین که چالشی را در ذهن مخاطب ایجاد کند و او را به فکر وادارد، کافی است. حالا این چالش و فکر ممکن است درباره یک ناهنجاری اجتماعی یا یک نگاه معرفتشناختی به هستی یا نگاه هستیشناسانه به موضوعی خاص باشد.
او افزود: همه اینها باید بتواند مخاطب را به فکر وادارد؛ هرچند شاید در وهله اول آن داستان یا فیلم، حرف بزرگی برای گفتن ندارد اما لزوماً صحبت من درباره این حرف بزرگ نیست. این به فکر واداشتن و به چالش کشیدن است که به نوعی تبدیل خواهد شد به یک رستگاری در بخشی از زندگی یک آدم. ممکن است یک اثر هنری چنان تأثیری بگذارد که تمام این سالهای عمرش را تغییر دهد. میدانم که کم اتفاق میافتد ولی ممکن است که بخشی از پازل کوچک از بخشی از زندگی مخاطب باشد که او را کاملتر کند و به سمت یک پیراستگی بکشاند.
خیلیها اطلاعی از جنگ 8 ساله ما ندارند
آبیار در پاسخ به اینکه بازتاب نمایش فیلم «شیار 143» نزد مخاطبان خارجی چطور بوده است؟ گفت: ما وقتی در جشنوارهها مانند جشنواره پوسان (کره جنوبی) فیلم را نمایش میدهیم، خیلی از مردم آن کشورها اعلام میکنند که ما نمیدانستیم ایران درگیر چنین جنگی شده بود. حتی هیچ اطلاعی از جنگ 8 ساله ما که این همه شهید و این همه تبعات بابتش دادیم، نداشتند. جنگ 8 ساله ما در بحرانهای منطقه از جمله حمله عراق به کویت و جنگهای خلیج فارس و ... گم شده. متأسفانه کاری نکردهایم که آن را جهانی کنیم.
این فیلمساز در ادامه در توضیح اینکه چرا فکر میکند کار خاصی انجام نشده است در حالی که آثار ادبی و سینمایی مختلفی درباره جنگ تولید شده است؟ بیان کرد: درباره سینما باید بگویم که ما آثاری درباره جنگ ساختهایم که احتیاج به یکسری اطلاعات فرامتنی دارد. من به عنوان یک ایرانی که از جنگ خبر دارم میدانم که این فیلم چه حرفی برای گفتن دارد. با این حال برای مخاطبی که از جنگ ما اطلاعی ندارد، اثری تولید نکرده بودیم که احتیاج به اطلاعات فرامتنی نداشته باشد و بیننده خارجی بتواند ببیند و از آن سردربیاورد.
وی افزود: این موضوع را هنگام ساخت «شیار 143» مدنظر قرار دادیم و در آن تاریخی از جنگ را ارایه دادیم. اطلاعاتی درباره آغاز جنگ و عملیاتها و حتی امضای قطعنامه و تبادل اسرا در این فیلم ارائه شده است. این تاریخ از جنگ ارایه میشود و بیننده خارجی آن را به دست میآورد، اما فیلمهای سینمایی دیگر ما در موضوع جنگ این طور نیستند و بیننده باید به اطلاعات فرامتنی رجوع کند تا بداند اصل موضوع چیست، به همین دلیل جنگ ما خیلی جهانی نشده و بینندههای خارجی با تماشای اثر نمیتوانند خیلی با آن ارتباط برقرار کنند.
«شیار 143» برای عدهای یادآور مادران شیلیایی بود
نرگس آبیار با اشاره به بازتابهای خارجی ادامه داد: «شیار 143» را پیش از اکران عمومی در ایران، در بازار کن (در حاشیه برگزاری جشنواره کن) به نمایش گذاشتیم. مردمی که بعد از تماشای آن با من صحبت میکردند، میگفتند که این فیلم ما را یاد مادران شیلیایی انداخت که پسران خود را در جریان کودتای پینوشه علیه دولت آلنده از دست داده یا گم کردهاند. یا یک شهروند بوسنایی میگفت که این فیلم من را یاد سرزمین خودم انداخت؛ حتی افرادی از کشورهایی مانند ژاپن و کشورهایی که در دهههای اخیر درگیر جنگ نبودند هم این موضوع را به من میگفتند.
او گفت: تم مادر، یک تم جهانی است و همه با این فیلم ارتباط خوبی گرفتند. همچنین به دلیل تاریخی که در فیلم روایت میشود، میتوانستد متوجه شوند که جنگ در طی چه سالهایی در ایران اتفاق افتاده است. باز تأکید میکنم که ما کمکاریهایی در اینباره داشتهایم و چون یک مقدار هم به سمت شعار گام برداشتهایم، سبب شده تا جنگ ما جهانی نشود و کمی هم جنبه پروپاگاندا پیدا کند.
وی درباره اقداماتی که میتوان انجام داد تا تأثیرگذاری فیلمهایی همچون «شیار 143» در سینمای دفاع مقدس یا جهانیسازی جریان جنگ عراق علیه ایران، اتفاق بیفتد و تداوم یابد؟ اظهار کرد: احتیاج داریم که به داستانهای واقعی از جنگ بپردازیم و آدمها را واقعی نشان دهیم. با همه بدیها و خوبیهایشان و ویژگیهای یک انسان عادی تا بینندهای که دست به انتخاب این اثر زده، آن را باور کند.
کارگردان فیلم «نفس» با اشاره به تجربهاش ادامه داد: در «شیار 143» مادری داریم که تک پسرش که وابستگی بسیاری به او دارد، میخواهد به جنگ برود و مادر بین رفتن و نرفتن او و بین اعتقاداتش دچار تردید میشود. پسر میرود و جزو مفقودالاثرهای جنگ میشود. بعد از چند سال سید علی که یکی از بستگان این مادر است، میگوید که پسرت را تبدیل به بُت کردهای، این یک تلنگر است. زمانی که مادر راضی به رضای خدا میشود و رادیویی که همیشه برای شنیدن از اخبار اسرای ایران به همراه دارد را از کمر باز میکند و چند روز بعد، استخوانهای پسرش برمیگردد. این نگاهی باورپذیر است و بدون غلو بیان میشود و به همین دلیل معتقدم که مخاطب خارجی با آن رابطه میگیرد.
او اضافه کرد: اجازه میخواهم موضوعی را هم یادآور شوم که خیلی بیربط به بحث ما نیست. در کشورهای مختلف، مردم خیلی به کشتهشدگان و شهدا و جانبازان جنگ خود اهمیت میدهند. این اهمیت خیلی بیشتر از ایران است. در فرانسه کوچههایشان به نام کشتهشدگان جنگ جهانی دوم است. بعد از گذشت 70 سال از جنگ جهانی دوم هر روز ساعت 4 بعد از ظهر در پاریس، یک گروه موسیقی برنامه حماسی اجرا میکند که این برنامه تحت هیچ شرایطی و هیچگاه ترک نشده است. هنوز سبدهای گل زیر مجسمه ژنرال شارل دوگل گذاشته میشود. در قیاس با آنهاست که معتقدم هنوز کاری در قبال جنگ خود و قهرمانان جنگ نکردهایم.